عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

بدون عنوان

سلام پسری من دیروز روز خیلی خوبی رو پشت سر گذاشتیم  گشت و گذار تو جایی که به بهشت پنهان معروفه و آبشار خیلی با شکوهی داره تو منطقه گل آخور اولش من فکر میکردم تو مثل همیشه تو ماشین بی قراری میکنی چون درست و حسابی هم نخوابونده بودمت ولی خدا رو شکر شما پسر خیلی خوبی بودی و نشون دادی که دیگه میشه کم کم روی مسافرتهای بلند مدت و طولانی روت حساب کرد چون تا حالا که واقعا جرات نکرده بودیم که شما رو زیاد تحت فشار بزاریم خوب خدا رو شکر از دیروز کلی روحیه خودم عوض شده چه برسه به شما که همیشه خدا دودوت و ددی ورد زبونته و به خونه که اصلا پا بند نیستی راستی دیروز اسباب بازی که صبح برات خریدیم هم با خودت برده بودی همه میگفتن چه ماشین خوش شانسی ...
9 مرداد 1395

بدون عنوان

بیچاره مامان جون چی میکشه از دست تو وقتی که میریم خونشون انگار که زلزله اومده باشه همه جا رو به هم میریزی مثل الان که پشتی ها رو زیر و رو کردی و نشستی پیتیکو پیتیکو میکنی ...
7 مرداد 1395

بدون عنوان

شیطون بلای من متاسفانه روزمره گی الانمون منو تو رو حسابی گرفتار خودش کرده طوری که یه چیز جدید هیجان زدمون میکنه جمعه هفته پیش عروسی دعوت بودیم بعد کلی استرس و کنکاش واسه حاضر شدن تو تالار حسابمو رسیدی و نفهمیدم عروسی کی شروع شد کی تموم فقط میگفتی منو ولم کن تا برم ماشین عروس که تو حیاط تالار بود و گل هاش رو بکنم یا هثل همیشه تایر هاش رو با آستین پیرهنم پاک کنم خلاصه خیلی خوش گذشت همشم عاشق ددیی هستی و بیرون که میریم انگار دنیا رو بهت دادن اینم موقعی که عینک السا رو زدی بامزه شدی خداییش   ...
7 مرداد 1395

بدون عنوان

رادوین خوشگلم وقتی میخوای نظرمون رو نسبت به چیزی جلب کنی دم به دقیقه اسممون رو صدا میکنی به من که باعی میگی تازه وقتی که بهمن خونه ست پشت سر هم میگی بابا که البته باید بهمن بهت بگه جونم که بعد بلافاصله میگی باعی و منتظر جواب من میشی وقتی هم که بهمن خونه نیست باعی رو که میگی و من هم بله میگم میگی بابا منم میگم که بابا رفته و خونه نیست  فیلت یاد هندستون میکنه و میگی که پاشو ما هم بریم بیرون خودشم ساعت 2 ظهر چه شود اینم موقعی که میری یاد بخاری های زمستون رو گرامی میداری ماشالله اونقدر هم که بستنی و پاستیل و خلاصه شیرینی خوردی همه جات جوش زده دیروز هر جا جلوی مغازه ها سکویی یا پله ای میدیدی مینشستی و استراحت میکردی خدایی...
15 تير 1395

بدون عنوان

سلام خدمت پسر بازیگوش خودم یا به قول خودت شلاااااا تو ماه رمضان بعد افطار که شبا هوا یکم بهتره میریم بیرون تا تو حسابی خوش بگذرونی تو خونه هم که هستیم کارت فقط شده تلویزیون و نانای نانای یعنی کی جراءت میکنه آهنگی رو که تو دوس داری رو عوض کنه این روزا هم که هوا گرمه زدی تو جاده رژیم لاغری و غیر از میوه هیچی نمیخوری عاشق توت فرنگی هستی و وقتی جلوت میذارم راحت 20 تایی رو میخوری هندونه رو هم خیلی دوس داری و وقتی که من یخچال رو باز میکنم قارپی(قارپیز)میخوای دم به دقیقه هم هوس آب میکنی وقتی من رو در حال نماز خوندن میبینی فقط بهم زوم میکنی و بعد تسبیح رو ور میداری و الله الله گویان میری بهمن چند روز پیش میگفت که وقتی تو نماز میخوندی رادو...
11 تير 1395

بدون عنوان

خیلی وقتا من رو وسط مینشونی و فقط دور من میگردی و از این کار حسابی لذت میبری فدای تو پسر الهی من دور تو بگردم عسلی         فکر کنم باید در آینده از اونایی باشی که سر تا پای مامانشون رو طلا میگیرن البته ان شالله                              حالا وقت لالایی تو هستش بریم بخوابیم گلم ...
2 تير 1395

بدون عنوان

سلام دردونه ی من این روزا تو ماه رمضون وقت های آزادمون به صفر رسیده واسه همینه که دیگه اینجا رو فراموش کردیم پسر خوشگلم میدونی چه اسمی رو من گذاشتی ؟اسم هایی که از فک و فامیل و اسباب بازی ها و خوراکی ها یاد گرفتی همه یک طرف اسم من طرف دیگه اسم منو باعی گذاشتی نمیدونم شایدم باعی شبیه مهسا باشه تو ذهن خلاق شما  پسری باعی خیلی دوست داره ناز گلم خلاصه واسه هر چیزی یه اسمی گذاشتی فکر کنم فقط من بفهمم البته بابایی هم شاید بدونتشون درسته که من هر بار دعواش میکنم که زبون رادوین رو نمیفهمی و همش باعث میشی گریه کنه اما میدونم که اونم خیلی دوست داره               &n...
2 تير 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد