عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

2 شهریور 1401

به نام خدای مهربانیها سلام از مدتها قبل انتظار روز تولدت رو میکشیدی هر روز ازم میپرسیدی که مامان چند روز به تولدم مونده یک شهریور مسابقه ی فوتبال داشتین و بعد از مسابقه رفتیم واسه خرید برای تولدت  و شب دیر به خونه رسیدیم مدتی بود که بابای بابا مریض بود و متاسفانه عمه جون بهم خبر داد که فوت کردن و ما هم با عجله رفتیم خونه ی بابا جون تو رو بردم طبقه ی بالا نشسته بودی و مات و مبهوت بودی بهت گفتم که بابا جون فوت کرده و تو هم میگفتی آخه تولد من بود 3 ساعت بدون هیچ واکنشی نشستی یه جا و صبحش رفتیم واسه مراسم خاکسپاری بابا جون مرد خیلی مهربون و بزرگی بود خدا روحش رو شاد کنه و تو عزیز تر از جانم تولدت م...
9 شهريور 1401

سال نو ۱۴۰۱

به نام خداوند جان و خرد  عید ۱۴۰۱ مبارک قرن نو مبارک انشالله همگی سالی پر از شادی و نشاط و سلامتی داشته باشیم  سلام به نی نی وبلاگ و نی نی وبلاگی های عزیز و دوستهای گلم راستش از عید میخوام پست بگذارم نمیشه مطلب بالا رو عید نوشتم که نیمه کاره مونده بود و دلم نیومد پاکش کنم گفتم بزار ادامه شو بنویسم واقعا که عمر مثل برق و باد میگذره انگار همین دیروز بود که کتابهای اول دبستان رو گرفتیم و جلد میکردیم کلاس دوم هم با آموزشهای نیمه حضوری به پایان رسید بعد 13 فروردین اعلام کردند که باید حضوری بیاین مدرسه رفتین مدرسه و تو راه برگشت هم حسابی از سر و کول هم بالا میرفتین و باید حتما یه سر تو راهتون به پارک سر میزدین...
23 مرداد 1401

به وقت بهمن برفی 1400

سلام به زمستان پر برکت خدا سلام سلام به دانه های زیبای برف سلام به فرشتگان رحمت سلام به زندگی پر از فراز و نشیب دلتنگی ها و خوشی ها و حوادث تلخ و شاد دنیا حواس رو از سرم برده نمیدونم کی شب میشه کی روز کی شادم و کی غمگین تنها چیزی که هوش از سرم میبره خداوند عزوجل هست و رحمت و نعمتش خداوند مهربانم لحظه ای هزاران بار شکرت فرشته ی زیبای هستی رادوین عزیزتر از جانم جلوه ی عشق خدا دوستت دارم عزیز دلم متحیرم از این همه شور و شوق برای رسیدن هر لحظه به تو واقعا چیست این مهر مادری... روزها میایند و میروند و قلب من انگار هر روز کوچکتر...
7 بهمن 1400

مهر و آبان 1400

                                        ای نام تو بهترین سر آغاز                     بی نام تو نامه کی کنم باز سلام و با نام و یاد پروردگار مهربانی ها بازم خیلی وقت میشه به وبلاگ سر نزدم و پستی هم نگذاشتم با شروع شدن مدرسه ها ماشالله سرمون حسابی گرم درس و مشق هست معلم امسال رادوین جان آقای رضا صمدی هستن خوشبختانه خیلی معلم خوبی هستن و بعد...
19 آبان 1400

چند تا عکس

رادوین جانم امسال بخاطر محرم نتونستم برات تولد بگیرم و همینجوری چند تا عکس خاله جون ازت گرفت انشالله 120 ساله شی پسرم تو فوتبال هم 3 مین گلت رو دی آفرین به تو گل پسر ...
7 شهريور 1400

رادوین گلم تولدت مبارک

نازنین پسرم! یار و یارم! وقتی که تو دنیا آمدی، انگار همین که تو را دارم، بهترین هدیۀ دنیا را دارم، دیگر در بین ستاره ها به دنبال درخشان ترین ستاره نیستم در بین گلها به دنبال زیباترین گل نیستم. تو کهکشانی هستی از پر نور ترین ستاره ها. تولدت مبارک. پسر عزیزم! وقتی شمع های کیک تولدت رو فوت می کنی به یاد داشته باش که عشق تو مثل شمعیه که تا ابد توی قلب من و پدرت می سوزه دوستت دارم تولدت مبارک ...
2 شهريور 1400

اولین پستی که خود رادوین نوشته

                                    سلام دوستان عزیزم انشالله همگی سالم و سلامت هستین دوره ی تابستانی فوتبال رادوین جانم خیلی خوب و عالی سپری می شود عکس های فوتبالی رو بعدا می گذارم روز های جمعه به باغ میریم و خسته و کوفته بر می گردیم خلاصه تعطیلات هسابی خوش میگذره  ثبت نام مدرسه هم شروع شده رادوین دیروز یک گل زد و جایزه از بابا شمشیر های نینجا گرفت تو فوتبال کلی دوست پیدا کرده و بعضی وقت ها با سلدا و السا به  باشگاه کونگ فو میره ماه محر...
23 مرداد 1400

مادر

به نام خداوند مهربان یک شعر از ایرج میرزا خوندم خوشم اومد انگار وصف حال خودم بود تو این پست این شعر رو میذارم پسر رو قدر مادر دان که دایم کشد رنج پسر بیچاره مادر   برو بیش از پدر خواهش که خواهد تو را بیش از پدر بیچاره مادر   زجان محبوب تر دارش که دارد زجان محبوب تر بیچاره مادر   از این پهلو به آن پهلو نغلتد شب از بیم خطر بیچاره مادر   نگهداری کند نه ماه و نه روز تو را چون جان به بر بیچاره مادر   به وقت زادن تو مرگ خود را بگیرد در نظر بیچاره مادر   بشوید کهنه و آراید او را چو کمتر کارگر بیچاره مادر   ...
6 تير 1400

کلاس فوتبال

سلام بعد اینکه درس و مدرسه تموم شد من تصمیم گرفتم یک کلاس ورزشی ثبت نامت کنم تو هم فوتبال رو خیلی دوست داری البته به نظر من تکواندو هم خوبه ولی خوب تو فوتبال رو ترجیح دادی اول بردمت باشگاه فوتبالی که سالنش فضای باز نبود ولی تو روز ثبت نام تصمیمم عوض شد و گشتم دنبال یه باشگاهی که تمریناتش در فضای باز باشه تا خیالم راحت باشه باشگاه فوتبال تکنیک تبریز با مربی تون صحبت کردم و مراحل ثبت نام انجام شد و دو جلسه هم میشه که تا امروز رفتی خیلی عالیه من که خودم خیلی دوست دارم تو خونه که میشینی خیلی حوصله ت سر میره ولی اونجا با بچه های دیگه خیلی زود دوست شدی یه دفتر زبان انگلیسی گرفتی و خودم دارم کم کم حروف انگلیسی رو بهت یاد میدم فکر...
24 خرداد 1400
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد