بدون عنوان
رادوین گلم ماشالله اونقدر آتش میسوزونی که صبح و شبمون یکی شده
کمی مونده تا17 ماهگی ت رو تموم کنی فقط خدا خدا میکنم که زودی بزرگ شی تا منم بتونم به کارهای عقب مونده م برسم چون واقعا اجازه تانجام هیچ کاری رو بهم نمیدی خلاصهههههههه کلی ازت شاکیم
anyway
هروقت کتاب دستم میگیرم تو انگار از منم مشتاقتر میشی اونوقت حتما باید خودکارم رو بگیری و خودکار به دهن این ور و اونور بری یا وقتی با تلفن صحبت میکنم از دستم میگیری و میذاری تو گوشت و میگی عالله این فیگورت واقعا دیدنیه
وقتی هم که میرم آشپز خونه تو زودتر از من اونجا حاضری و دستات رو میاری به سمتم که یعنی تو رو تو بغلم بگیرم تا تو هم ببینی چی رو گازه بعد که میبینی مثلا دارم چیزی سرخ میکنم با یه تلفظ عجیب و غریبی میگی جیئئئئئز یعنی احساس خطر
بعضی وقتا نصف شبا تماشات میکنم بعد به خودم میگم یه فرشته بغلم خوابیده گاهی وقتام شب وقتی میخوایم بخوابیم و چراغ ها رو هم خاموش میکنیم تو تازه آوار خوندنت گل میکنه میدونی منم بلد شدم از بس خوندی معنیش رو نمیدونم میگی بللللله بلللللله ......بللللللله یه آواز ژاپنی فکر کنم چون همه میگن این ژاپنی حرف میزنه
اینم عکس وقتی بود که خودم با ماشین کچلت کردم و خوابوندمت حیوونکی رادوین کوچولو پادشاه قلب من
اگه بد شدی بایستی منو ببخشی ولی از شوخی گذشته همه کچلی تو دوس داشتن