تجربه دندانپزشکی
به نام خدای مهربون
سلام
این هفته و هفته قبل با مسئله دندونهای آقا رادوین مشغول بودم با هزار بار آمادگی ذهنی که تو خونه برات فراهم کردم که وقتی رفتیم دندونپزشکی دهنت رو خوب باز کن روز موعود که رسید بردمت پیش دکتری که از قبل دندونهای سلدا رو پر کرده بود و خاله جون اینا مشتریش شدند اونجا زیادی منتظر موندیم و با سلدا شیطونی میکردین تا این که نوبت ما شد و رفتیم داخل اولش خوب دهنت رو باز کردی و خانوم دکتر دندونت رو تراش داد و پرش کرد و رفت سراغ دندون بعدیت که پوسیدگی جزئی داشت متاسفانه تجهیزات دندونپزشکی یه ترس کاذبی بهت داد و نذاشتی دندون دومی رو خوب تراش بده و دکتر هم الکی پرش کرد و ما به خوبی و خوشی راهی خونه مامان جون شدیم و من داشتم کیف میکردم که به راحتی تونستیم از این مرحله که تو ذهن من خیلی چالش بزرگی بود عبور کنیم موقع ناهار تو گفتی که مامان دندونم شکست و ما دیدیم که مواد داخل دندون دومیت افتاده کلی ناراحت شدم و پیش خودم میگفتم که خدایا کی دوباره حوصله داره بره بشینه مطب دندونپزشکی تا دوباره رادوین بذاره دندونشرو پر کنند یا نذاره !خیلی بهم خوردم و واقعا اعصابم خط خطی شده بود تا مامان جون گفت منم میام تا بلکه سر رادوین رو گرم کنیم تا جای دندونش رو دوباره پر کنیم رفتیم اونجا و خانوم دکتر شاکی بود که دهنش رو خوب باز نکرد واسه همینم من نتونستم خوب تراش بدم و پرش بکنم و رادوین رو نشوندیم رو صندلی ولی رادوین به قول خودش از اون فس فیسه یا همون بادی که میزنند آب دندون رو خشک کنه میترسید و ما هر کاری کردیم دهنش رو باز نکرد و من بهش گفتم که اگه بذاری خانوم دکتر دندونت رو خوب کنه برات یه ماشین قرمز خوشگل میخرم ولی نذاشت که نذاشت
دیگه از مطب اومدیم بیرون با حالت نا امیدی و مامان بهم میگفت که آخه چرا دندون بچه رو بدون اینکه درد بکنه ور داشتی آوردی دادی تراش الان دندونش خالی میمونه و هوا میکشه و ورم میکنه
رادوین هم بی تفاوت به همه اینها بیرون داشت خودش رو میکشت که من ماشین قرمز میخوام
اومدیم خونه و شب مواد دندون اولی هم افتاد .خدایا من باید چیکار بکنم فرداش هم جمعه هست رادوین هم لب به غذا نمیزنه که مامان دندونم شکسته من هیچ چیزی نمیخورم
ور داشتمش بردمش دندونپزشکی که دندونهای من رو درست کرده بود اونم سرش شلوغ بود به زور دندون رادوین رو با مواد قبلی پر کرد که وقتی رسیدیم خونه موقع غذا خوردن باز مواده افتاد تا اینکه بعد از کلی مشغله ذهنی که خدایا من چیکار کنم این مشکل رو بتونیم حل کنیم چون همه هم من رو مقصر میدونستند باز صبح شنبه بردم پیش دکتر خودم و از شانسمون هیشکی داخل مطب نبود با هزار تا دوز و کلک دکتر بهم گفت که تو دهنش رو باز نگه دار من با چسب مواد سفیدی که با لیزر میچسبونند به دندون و محکمه و به این زودیا نمیوفته پر کنم دندونهای رادوین رو رادوین چنان داشت انگشتم رو گاز میگرفت ولی جای دندونهاش رو انگشتم داشت میسوخت ولی بالاخره دندونهاش رو پر کردیم و قراره دفعه بعد که من برای روکش دندونم برم برای دندونهای رادوین هم روکش بزنه تا دیگه هیچ آسیبی نبینند و نشکنند
خدایا روزهای سختی رو پشت سر گذاشتم خیلی خون دل خوردم واسه دندونهای رادوین ولی بازم شکرت که آخرش خوب شد