خداحافظ 98 جان
به نام خدای مهربانیها
سلام
امسال روز پدر و چهارشنبه سوری نتونستم پست بذارم سرم الکی شلوغه راستش دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم روز پدر خواهر جونی اومد دنبالمون و رفتیم واسه خرید کادو برای بابا جون ولی بیشتر واسه خودمون خرید کردیم و خیلی روز خوبی بود بین این همه روزهای پر از اخبار بد
چهارشنبه سوری رو هم باز اسی اوم دنبالمون چون مامان هی به من میگفت پاشو بیا خونمون منم میگفتم نمیخوام سوار تاکسی بشم بیام تو این وضع کرونا واسه اینکه بهمن خونه نبود مار رو ببره خواهر جونی بعد از ظهر با بابا اومدند و با هم رفتیم سر راه هم من گلی برگ دلمه گرفتم و سبزی و بردیم با هم بعد شام دلمه درست کردیم عصری هم با تدابیر امنیتی رفتیم بیرون و واسه رادوین چند تا لباس خریدم و بیرون رو نگو که عوض ترقه خمپاره مینداختند خلاصه که بهمون خوش گذشت دست مامان جونی درد نکنه که همیشه تو مناسبتهای مختلف همش زحمت میکشه تا به ما خوش بگذره
سال 98 هم نمیدونم بگم خوب بود نمیدونم ازش گله بکنم به هر حال داره تموم میشه امسال سالی بود که تا رادوین پاشو گذاشت تو پیش دبستانی کشیدند همه جا رو تعطیل کردند از شانس بچه
تو این سال رادوینم طعم با سواد شدن رو چشید هر دو روز یه بار هم من بهش دیکته میگم تا الفبا از یادش نره نقاشی های خیلی خوشگلی میکشه و ماشالله داره مراحل رشدش رو به خوبی سپری میکنه
خدایا مرسی به خاطر هر چیز خوبی که امسال لذتش رو بهمون چشوندی
انشالله که کرونا هم خیلی زود از بین بره و وضع به حالت قبلی برگرده تا شور و شوق سال جدید به مزاج همه ی مردم سرزمینم خوش بیاد
خدایا بلا رو از سر همه ی مردم سرزمینم به دور کن
خدایا سلامتی مون مهم ترین نعمت تو به ما بوده ممنون و شاکریم
خدایا دلم روزهای خوب میخواد .....
دوستهای خوب نی نی وبلاگیم خیلی خوشحالم که اینجا با یکایکتون اشنا شدم و به من لطف داشتین انشالله که سال خیلی خوبی رو پیش رو داشته باشید
به امید روزهای زیبا