بدون عنوان
سلام آقا کوچولو مسئله از شیر گرفتن تو خیلی سخت بود و تو هم به هیچ وجه کوتاه بیا نبودی خلاصه بعد از یک ماه تلاش من تونستم به کمک تلخک در نهایت تو رو راضی کنم که دست از سر من بیچاره برداری راستش پری شب یه ساعتی به خاطر این ماجرا گریه کردی طوری که من بازم کوتاه اومده بودم و بهت میگفتم باشه بیا شیر بخور ولی انگار طعم تلخک حسابی کار خودش رو کرده بود و تو حتی لب نزدی آخرش هم اونقدر گریه کردی که ساعت یک و نیم شب خوابت برد ولی خدا رو شکر عادت کردی و دیشب رو خوب گذروندی ...
نویسنده :
mahsa
12:56