my dear son

ببین از کی نتونستم یه سری اینجا بزنم قبل از عید که مشغول خونه تکونی و خرید های عید بودم والبته بچه داری که از همشون مهم تر و سختتره تو ایام عید هم که کارهای معمول عید این اجازه رو نمیدادند به خدا رادوین هم اونقدر تو این روز ها شلوغ  میکرد و گریه میکرد که دیگه سر آدم رو میبرد در هر صورت امسال رو هم اینجوری شروع کردیم امیدوارم رادوین عسلی من هم تو این سال پسر بزرگی بشه و یکمم از بازی گوشی های بی موردش کم بشه ان شا لله والله ما هر چی سعی کردیم یه عکس درست حسابی از رادوین خان بگیریم نذاشت که نذاشت چون وقتی میخوام ازش عکس بگیرم عصبانی میشه گفتیم یه عکس تو بغل بابا ازت بگیریم یکی تو بغل من اونقدر وقتی موبایل رو م...

دیروز واکسن 18 ماهگی رادوین جونمو زدیم اولش خوب بود یکم شلوغ کاری کرد بعدش که خوابید و پا شد دیگه نمی تونست پاشه تکون بده و بی قراری میکرد امروز گولش زدم کفشای تازه اش رو که واسه عید خریدیم پاش کردم و مجبور شد چند تا قدم برداره عصر کاملا دیگه پا شد و راه رفت آخیشششششششششششش یه عکس از وقتی که نمیتونست پاشو تکون بده و همینجور صاف نگه داشته بود گرفتم واسه یادگاری ...

رادوین خوشگل من تو این روزای سرد زمستون وقتی اسم ددیی رو میشنوه و کیفی که لباساش توشه رو میارم که داریم میریم بیرون اول از همه کلاه ش رو تو سرش میذاره و میره تا تو آینه خودش رو ببینه داخل پرانتز اینکه امروز صبح هم عینک منو یواشکی ور داشته بود و دیدم رفته جلوی آینه میخواد بزنه به چشمش آی شولوخ اوغلان !!!!!!!!!!!! تو اسباب بازیهاش هم چند تا ماشین که همش دم دستش نگه میداره و ازش دور نمیکنه اینان ...

رادوین خان علاقه زیادی به اسباب بازی هاش نشون نمیده وقتی یه اسباب بازی تازه رو میگره دستش یه ساعته از چشش میوفته ولی میتونه با یه قابلمه و قاشق به خوبی وقت بگذرونه کشوها رو باز کنه و هر چی توشونه رو بریزه بیرون و من گردنم از مو نازک جمعشون میکنم و دوباره این کارا تکرار میشه این روزا که 2-3 روز مونده 18 ماهشو تموم کنه کار مورد علاقش بازی کردن با جارو برقی و در آخر لیس زدنشه من نمیدونم دیگه چیکار کنم تو همه چی رو تو دهنت نذاری دیروز از کشو یه دکمه پیدا کرده بودی و یه ربعی تو دهنت  گذاشته بودی آخر سر به زور دهنتو باز کردم و دیدم دکمه ست آفرین به تو پسری تازه دیروز که بخار شوی رو در آورده بودیم داشتی به خاطرش خودتو پرپر میکردی ...

یادمه پارسال حول و حوش 10-12 فروردین وقتی 6 ماهت بود گفتم تا دندون در نیاوردی ببرمت عکاس ازت عکس بگیره عکاس یکی از فامیلهای ناهید بود قرار شد رسول ببرتمون و مثل همیشه بهمن هم دم به تله نداد تا باهامون بیاد تو خوابیده بودی که رسول و ناهید اومدن و گفتن دیگه دیره و رادوین رو بیدار کن تا بریم و چون شما بد خواب شدین توی عکاسی حسابی سنگ تموم گذاشتی حالا از همه اسرار که رادوین خان بخند و از شما اسرار کهههههههههههه من خوابم میاد خلاصه یک ساعت تموم ناهید و رسول انواع و اقسام ادا ها رو در آوردن تا تو بخندی بیچاره عکاسه مخش ترکید از بس رو مخش پیاده روی کردیم و این شد که میبینی ...

سلام رادوینی من میدونی یکی از عکسایی که واقعا تو لحظه شکار شده و عکاسشم آماتورترین عکاس دنیاس چیه ایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین ...

کارتون دیگه ای که رادوین عاشقشه و شب ها ساعت 9 پخش میشه و وقتی رادوین اونو تماشا میکنه دیگه هیچ چیز دیگه ای واسش مهم نیست و انگار به برق گرفتیش یه کارتون به زبان انگلیسیه که شخصیتاش اینا هستن ...

سلدا که آقا رادوین رو خیلی دوست داره و باز کنارش وقتی رادوین بی بی شده نشسته ...

واسه پسر عسل من خیلی ها کادو دادن که از اونجایی که همه وسایلش رو نگه میدارم دیگه نمیخوام عکس بگیرم ازشون و بذارم اینجا چون وقتی بخواد تو آینده اونا رو ببینه همشون دم دستشه و از اونجاییکه کادو ها همشون فقط زحمت خریدن داشتن من میخوام عکس چیزی رو بذارم که زحمت برده و واسم از همشون عزیزتره این لباسای خوشگلو عمه جون آقا رادوین بافته که واقعا دستشون درد نکنه چون به خاطر زحمت و وقتی که گذاشتن واسم خیلی ارزش داشت گذاشتن عکسش اینجا برام واجب اومد ...

اینم عکس اولین مسواک رادوین گلم چون مسواک چیزیه که باید دور بندازی و نگه داشتنش بهداشتی نیست گفتم عکسشو نگه دارم ...