عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

زمستان 1401

1401/11/24 12:19
نویسنده : mahsa
143 بازدید
اشتراک گذاری

            

           

زمستان
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟
ز چشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای
منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم
منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!
فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه

به نام خالق هستی و سلام بر همگی

امسال با اومدن زمستان تبریز فقط دو بار برف اومد که اونم برف چندانی حساب نمیشد فقط سرما بود و سرما

اوایل زمستون که مدرسه ها رو گاه به خاطر الودگی و گاهی به علت برودت هوا تعطیل میکردن و تو خونه غیر حضوری درس رو ادامه میدادیم ولی دیشب که برف اومد من هی منتظر موندم که بگن مدرسه ها غیر حضوریه ولی خبری نشد صبح هوا هم حسابی سرد بود وقتی رادوین جون رو راهی میکردم

خلاصه که زمستون خوبی نشد امسال هم زلزله ی چند روز قبل ترکیه و سوریه هم که 7و8 ریشتر بود حسابی فاجعه به بار اومد هفته ی قبلش هم وقتی مامان جون اینا از مشهد برگشته بودند موقع شام زلزله شد همون زلزله ی خوی که واقعا خدا به داد تک تک زلزله زده ها برسه خدا خودش رحم کنه

روز مادر و پدر رو هم پشت سر گذاشتیم واسه مامان جون غذا ساز خریدیم واسه بابا جون هم کفش

راستی عشقم کارنامه ی ترم اولت رو هم دادند همش خیلی خوب بودآفرین پسر یکی یدونه م

عکس ها رو تو پست بعدی میزارم

پسندها (3)

نظرات (1)

مامان صدرامامان صدرا
12 فروردین 02 1:31
💕🦋🌿
mahsa
پاسخ
💜
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد