بدون عنوان
یکی از عادت های بدی که آقا رادوینی من نمیتونم ترکت بدم اینه که تو همیشه وقتی تو تلویزیون یه برنامه ای رو خیلی دوس داری میری جلوی تلویزیون وای میستی البته وقتی که من بهت گوشزد میکنم تو اونقدر پسر خوبی هستی که میری میشینی و نگاه میکنی آفرین به تو پسر گل
آخه میدونی عشقم من عاشق چشمای مثل یاقوت تو ام و دلم نمیاد آسیبی بهشون برسه
امروز برده بودمت حموم کلی اونجا از خودت شلوغی در کردی
یه بارم کم مونده بود که بخوری زمین
که خدا رو شکر به سلامت از اونجا بیرون اومدی هر چند تا هر وقت که بمونی دلت نمیاد از بازی کردن تو حموم دل بکنی البته حقم داری منم جای تو بودم همین کار رو میکردم به همین خاطر حسابی باهات آب بازی کردم تا حسابی کیفش رو ببری
نمیدونم چرا این روزا زیاد به خشونت متوسل میشی اولا که میرفتیم بیرون بچه های دیگه رو ناز میکردی درسته چند باری شد که اونا حسابی از محبتت در اومدند و زدنت فکر کنم واسه همینه که الان حالت دفاعی میگیری بعضی وقتا اونقدر بیرون راه میری که حسابی خسته میشی و وقتی بر میگردیم خونه اینه حال و احوالت