بدون عنوان
جیگر طلای من علاقه خیلی زیادی به خودکار داره و وقتی خودکار دست کسی میبینه باید اونو هر جوری که شده به دست بیاره و چون تو جیب کت بابا جون همیشه خودکار هست و رادوین هم جاش رو خوب بلد شده ورش میداره و آخر سر باید به زور ازش بگیرم چون نه تنها همه جا رو خط خطی میکنه صورت و لباسای خودش رو هم مینویسه دیروز ظهر هم رو صورتش طراحی کرده بود و اینجور خوابید
بالاخره چه کار کنیم از دست این پسر شلوغ
عصری وقتی بیرون بودیم هم یکی از دوقلوهایی که تو کالسکه بودند و مامانشون حواسش به مغازه بود رو یه خط رو صورتش انداختی بیچاره بچه حساب دستش اومد
رادوینی من تو خیلی کامپیوتر رو دوست داری و وقتی بعضی وقتها از همه چیز خسته میشی میگم رادوینی برو کامپیوتر رو روشن کن تو هم از خدا خواسته میری و خودت بلدی که چطوری روشنش کنی
ولی خوب پدرکیبورد رو در آوردی از بس کتکش زدی