بدون عنوان
رادوین کوچولو ی من سرمایه عمر من دیشب که خوابیده بودی داشتم تماشات میکردم وبه کارایی که کرده بودی فکر میکردم دیروز با مامان جون و السا اینا رفته بودیم بیرون یادم نبود تا چرخ چرخیت رو بردارم هر کی رو که تو پارک دوچرخه داشت میوفتادی دنبال بچه های مردم و پشت سرتم نگاه نمیکردی تا ببینی یکی دنبالت هست یا نه خلاصه کلی اونجا خسته شدی و خاک بازی کردی
تو خونه به توپ خودت دستت رو نمیزنی اونجا دنبال توپ این و اون بودی
به یه دختر از خودت 10 سال بزرگتر هم چند تا بوس دادی که جای تامل داره چون کمتر کسی از تو با اون همه افاده ت از این خیرها دیده
اول های شب هم بعد این که یه ساعتی خوابیده بودی نمیدونم گرمت بود یا چی از خواب پریدی و نیم ساعتی گریه کردی
یکی یدونه من همین الان که من دارم برات مطلب میزارم قولم زدی و کلی کاکائو خوردی خدا کنه که واست ضرری نداشته باشه