سلفي
رادوين عاشق چمنه و هر جا كه چمن ديد بايد حتما بشينه روش و اونا رو لمس كنه و اصرار ميكنه كه شما هم بايد بشينيد
ديروز كه نيما پسر عمه ش اومده بود خونمون هي ميگفت نيما منو ميندازي بالا آخه از وقتي كوچيك بود نيما كه بغلش ميكرد مينداختتش هوا رادوين هم الانم كه بزرگ شده و ماشالله سنگينتر باز دلش ميخواد نيما پرتش كنه هوا نيما بيچاره فكر كنم ديسك كمر گرفت ديروز خدا به دادش بگذره
اينم سلفي گرفتن رادوين
هوا هم كه گرم شده انواع آلرژي ها سراغ همه منجمله تو هم اومده و وقتي ميخوابي نصف شب بينيت ميگيره و نميتوني نفس بكشي و چقدر سخته كه خواب آلود ببرم و صورتت رو بشورم خلاصه ديگه به مشكل بر ميخوريم و همش تو خونه احساس دلتنگي داري و من هم دوس دارم تو فصل گرما تو خونه باشم واسه همين به محض اين كه بابا مياد خونه وادارش ميكني كه ببرتت بيرون
صبح ها هم كه از خواب پا ميشي همش عطسه ميكني
ديروز بهت ميگفتم كه برو نقاشي بكش بذارم تو وبلاگت ميگي مامان عكس پام(اون پات كه سوخته)رو بگير بذار وبلاگم به پماد هم كمد ميگي اونقدر ميخندم وقتي ميگي نه مامان من كمد نميخوام ديگه پام خوب شده