به نام خالق هستی
به نام خدای مهربون
چقدر این روزها سریع میان و میرن رادوین جانم اول ابتدایی خیلی برات خاطره ساز شد تو خونه با مامان
خیلی خوشحالم که الفبا رو یکی یکی پارسال خوب یاد گرفتی و امسال راحتیم همشونو فولی ماشالله من و خانم معلمت خانم عبادی هم خیلی راضی هست ازت ماشالله پسر خیلی زرنگی هستی
عکس تو و رها
عزیز دلم تو این مدت یه اتفاق خیلی بدی افتاد که دلمو واقعا به درد آورد و اون این بود که چشمت موقع بازی تو خونه ی خاله جون اینا خورد به میز و حسابی کبود شد و ورم کرد
این ماجرا حسابی اعصابم رو بهم ریخته بود یه پماد گرفتم و هر صبح و عصر میزدم به کنار چشمت و هر بار واقعا دلم آتیش میگرفت
خدا رو شاکرم که الان چشمت بهتر شده فقط یه ورم کوچک کنار چشمت مونده که انشالله اونم خوب میشه
خدایا بلا رو از سر رادوینم دور کن 🤲
رادوین در نقش دخترونه
تو این مدت دایی رسول کرونا گرفت و خدا رو شکر خوب شد مامان جون و بابا جون سرما خوردگی شدید گرفتن و نزدیک ۳ هفته میشه که تو خونه در حال استراحت هستن و به قول خودشون تو قرنطینه هستن
خدا همه ی مریض ها رو شفا بده
و شر کرونا رو از سر مردم دنیا کوتاه کنه
عزیزم از وقتی که تو بدنیا اومدی تمامی لحظاتم با نور وجود تو سرشار شده بعضی و قتها بغض گلوم رو میگیره چطور این همه وابستگی رو میتونم اگه تو کنارم نباشی تحمل کنم خدا خیلی بزرگه عزیزم فدای تو بشم من