عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

بازيگوشي از نوع رادويني

ديروز هوا باروني بود و همه جا خيس آب بود و ما به اجبار تو رفتيم بيرون هواي سالم و خوبي بود ولي تو دوان دوان كه ميرفتي رفتي تو يكي از آبچاله ها و شلوارت و كفشات خيس شدن و من كه برمي گردوندمت كه لباس برات عوض كنم مثل ابر بهاري گريه ميكردي چون فكر ميكردي ديگه نميبرمت بيرون ظهر كه تقي اومده بود بادكنك هليوميت رو بردي قايم كردي كه تقي مياد ميبرتش خونه شون اين رو هم مامان جون بهت ياد داده بود و جالب اينه كه تو دم در به تقي ميگي كه بادكنكم رو قايمش كردم اين شد كه ظهر نخوابيدي هر كاري كردم ولي شب خوب خوابيدي و صبح هم به قول خودت اونبير ياريمدا دورموسان                       &n...
9 ارديبهشت 1397

بدون عنوان

سلام پسر چشم سياه من ديروز داشتم يه نگاهي عميق به چشات مينداختم با خودم فكر ميكردم كه واي خدا چقدر اين چشمها برام تازگي داره چقدر انگار نا آشناست برام واقعا يعني در حدود اين 4 سال چرا با وجود اين كه اينهمه به هم نزديكيم اين حس رو داشتم برام عجيب بود ولي بعدا فكر كردم كه واي اگه رادوين نبود واقعا من حالا چه حسي داشتم آيا خوشحالتر بودم يا غمگينتر ؟و به اين جواب قاطع يك ميليون درصدي رسيدم كه خيلي عاشقتم هميشه خدا رو شاكرم كه در تمام انتخابهاي زندگيم بهترينها مال من بودند نميدونم تو فصل بهار انگار تو هوا استامينوفن كدئين ريختن تو كه شبها اگثرا دير ميخوابي و با من نور رو ميبينيم و من صبح ها بعضي وقتها شده ساعت 11 نميتونم ب...
6 ارديبهشت 1397

تولد خودم

27 فروردين تولد من بود و مامانيم واسم تولد گرفته بود و داداشي برام كيك گرفته بود آسي برام ادكلن گرفته بود و بهمنم بهم پول داد خيلي خوش گذشت اون شب ممنونم به خاطر وجود عزيزانم از خداي مهربونم گفتم تا به حال من به همه تبريك گفتم الانم يه كم خودم رو پمپر كنم خدايا مرسي ...
30 فروردين 1397

بدون عنوان

                                                      يه كارتوني ميده تو جم جونيور يه گربه هست كه مال يه مرديه به اسم سايمون من و بهمن هر وقت اين كارتون رو ميبينيم ياد حركات تو ميوفتيم شايد باورش براي كساي ديگه سخت باشه ولي كارها و اداهايي كه اين گربه در مياره سر سوزني با تو فرق نداره وقتي خونه اي به همه زنگ ميزني و دعوتشون ميكني كه گلين منيم اويمه ولي وقتي اومدند پدرشون رو در مياري و بيچاره ها رو پشيمونشون ميكني مثلا با سلدا شلوغ ميكني و بعد ميبينيم سلدا داره گريه ميكنه و تو داري خودترو ميكشي ك...
26 فروردين 1397

بدون عنوان

                                     سلام آقا رادوين عسل آقا رادوين در حال ام ام سواري پسر خشن من كه دوست داره همه چي طبق سليقه خودش پيش بره و در غير اين صورت احوالاتش ديگه غير قابل تحمل ميشه و خودش هم ميگه كه اعصاب قاتما دا ولي خوب چيكار ميشه كرد ديگه به قول سلدا ميمون دا بالاسين سوير ماماني من فرشته كوچولو چيكار كنم كه فقط دلت دوچرخه سواري يا بازي كردن تو پارك ميخواد و.منم كه بيشتر وقتها كه تسليمم و گردنم از مو نازكتر عاشق آب بازي تو حمومي و هر وقت هم ميبيني من دارم تو حموم چيزي ميشورم با كله مياي كه منم ميخوام ...
26 فروردين 1397

بدون عنوان

   خدا رو شكر سيزده بدر خيلي خوبي بود و تقي ما رو جايي برده بود كه كمتر كسي اونجا بود  رادوين اونجا كه دست به آب ميزدي ميترسيدي و ميگفتي كه مار مياد  بعدا كه ترست ريخت ميگفتي من ميخوام برم تو آب حموم كنم   خلاصه روز خيلي خوبي بود شكر خدا فقط پاي بهمن رو كفشش زده بود و درد ميكرد و تو عكسها هم از قيافه ش مشخصه كه پاش درد ميكنه طفلي   ...
24 فروردين 1397

بدون عنوان

سلام پسر خوشگلم چند تا عكس از خونه تكوني سال 96 مون جا مونده بود گفتم بذار تا پاكشون نكردم چند تايي رو اينجا بذارم خالي از لطف نيست و اينها هم عكس تو با سلدايي   ...
24 فروردين 1397
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد