عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

بدون عنوان

عشقم عسلم اميدوارم كه همينطور كه تو اين روزها من حس خوبي به شما دارم و فكر ميكنم روز به روز به هم بيشتر نزديكتر ميشيم و صميميتمون هر روز افزون تر ميشه تو هم درست مثل جمله ها و كلماتي كه هر روز بارها تكرارشون ميكني از من يه تصوير خوبي در ذهنت ثبت بشه هر روز صدها بار ميگي كه مهسا مامان عشقيمسن مامان جيگريمسن يادمه يه بار گفتم خدا يا شكرت كه يه فرشته ي مهربون بهم دادي از اون روز به بعد روزي نيست كه تو اين جمله رو به خود من نگي در هر صورت بعضي وقتا هم ميشه كه منو حسابي فلفلي ميكني اونجاست كه ميگم نه دوستت ندارم پيس پسر اولدون بعد تو ميگي بيدا سوي دا مني ببخش ديگه تا رضايتم نگيري دس ور دار نيستي چند روز پيش وقتي ميخواستم ببرمت دستشويي خودت رو ...
19 مهر 1396

تولد رادوين عسلم

رادوين عزيزتر از جانم تولدت مبارك ديروز خونه مامان جون اينا بوديم و آنيسا و سلدانا اينا هم بودن و همونجا تولد كوچولويي واست گرفتيم درسته كه تو حياط زمين خوردي و از دماغت هم خون اومد ولي خوب بود و به لطف ماماني خوش گذشت ايشالله 120 ساله شي عسل خودت هم كه امروز صبح از سر جات نميتونستي بلند شي از بس كه ديروز شيطوني كرده بودي الان هم كه باز داري تولدت مبارك رو ميخوني يعني هنوز هم تو جوي ها!...
3 شهريور 1396

بدون عنوان

رادوين كوچولوي مامان تولدت پيشاپيش مبارك ايشالله 120 ساله شي گلم تو اين يه سالي كه گذشت ميشه گفت مهمترين كارهاي زنگيت رو ياد گرفتي احساساتت شكوفا تر شد درسته خورد و خوراكت مثل هميشه منو اذيت ميكنه و وقتي يه چيزي رو با اشتها ميخوري ديگه اون روز واقعا كار خارق العاده اي كردي و منم عذاب وجدان ندارم ولي مهربون من گذر زمان به من ثابت كرده كه اين هفته يه كودك با هفته ي ديگش بعضي اوقات كلي فرق داره و اين هست كه اميد رو در دل اونايي كه براي پرورش اون كودك زحمت ميكشن زنده ميكنه و تحمل سختي ها رو با يه لبخند يا يه حرف خنده دار يا يك نگاه پر از عاطفه و مهربوني و عشق اون آسون ميكنه جيگر طلاي من وقتي مياي و رو زانو هام ميشيني و به من ميگي ...
1 شهريور 1396

بدون عنوان

سلام عسلي يه روز مونده كه ان شالله و شكر خدا 3 سالگيت رو تموم بكني و وارد دوران طلايي 4 سالگيت بشي روزهاي خوبي رو سپري كردي و الحمدلله يكم پسر بزرگي شدي طوري كه ديگه ميشه بعضي وقتا روت به قول معروف حساب كرد فقط اميدوارم كه با گذشت روزهايي كه با به دنيا اومدن تو كمتر متوجه گذرشون شدم تويكم حرف گوش كن تر بشي و آقا تر ولله از بس تو اين روزها ي گرم تابستون تو منو كشوندي بردي بيرون كه ديگه مثل شمع آب شدم و واقعا ديگه بعضي وقتا ناي حرف زدن رو هم ندارم ولي خوب وقتي ميبينم كم كم داري رشد ميكني و متوجه تغييرات فكريت ميشم و يادم ميوفته كه ايشالله ميري مدرسه و واسه خودت پسر بزرگي ميشي سعي ميكنم كه خودم رو با كوچولويي مثل تو خودم رو وفق بدم تا ...
31 مرداد 1396

بدون عنوان

رادوين جون از صبح كه پا ميشه به محض اينكه خودش رو كمي پيدا كرد و اون دو تا لقمه كوچيكي كه من به عنوان صبحونه بهش دادم و اونم تو دهنش نگه داشت كه آخر سر من مجبور ميشم كه از دهنش در آرم فقط به رفتن بهبيرون و بازي كردن فكر ميكنه بيرون هم كه ميره تو اين ضل آفتاب لپاش قرمز ميشه و با بستني اينا قولش ميزنم و ميارمش خونه تا عصر كه همين وضع و اوضاع ادامه داره خلاصه ميگه اصلن خورد و خوراك نشون من نده يا اينكه ميگه بيا بريم خونه آسي خونه سلدا و ناگفته نماند كه اصلن هم روز خوش نشون سلدا نميده و با اين كه 3 سال از سلدا كوچيكتره يه درسايي به سلدا ميده كه نگو و نپرس حيووني سلدا همش گريه ميكنه و دل خوشي ازش نداره و ديدن رادوين فقط واسه چند دقيقه اوله كه ...
2 مرداد 1396

بدون عنوان

شعر ها آهنگ ها و هر چي كه به فكر من خطور ميكنه و ميخونم يهو ميبينم تو زودتر از من شروع ميكني به زمزمه كردنشون ماشالله حفظياتت بيسته ها مثل خودت عسل شب به محض اينكه شام خوردي ميگي مهسا يرلري گتيراخ يوخوم گلير!اما وقتي تو رختخوابتي همش دنبال بازي و شوخي هستي الحمدلله كه تو ماه رمضان هم زياد اذيت نكردي و پسر خوبي بودي بسر بسر اينم آقا رادوين حين رانندگي عاشق ماشين و ماشين سواري عاشق آب تني عاشق بيرو ن رفتن عاشق خوابيدن عاشق باباش و البته عاشق من...
8 تير 1396

بدون عنوان

يوخ ساقلا جمله كوتاه وتكراري آقا رادوين تو اين روزها براي هر پيشنهادي كه فكرشو بكنم
6 خرداد 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد