عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

بدون عنوان

رادوين جون از صبح كه پا ميشه به محض اينكه خودش رو كمي پيدا كرد و اون دو تا لقمه كوچيكي كه من به عنوان صبحونه بهش دادم و اونم تو دهنش نگه داشت كه آخر سر من مجبور ميشم كه از دهنش در آرم فقط به رفتن بهبيرون و بازي كردن فكر ميكنه بيرون هم كه ميره تو اين ضل آفتاب لپاش قرمز ميشه و با بستني اينا قولش ميزنم و ميارمش خونه تا عصر كه همين وضع و اوضاع ادامه داره خلاصه ميگه اصلن خورد و خوراك نشون من نده يا اينكه ميگه بيا بريم خونه آسي خونه سلدا و ناگفته نماند كه اصلن هم روز خوش نشون سلدا نميده و با اين كه 3 سال از سلدا كوچيكتره يه درسايي به سلدا ميده كه نگو و نپرس حيووني سلدا همش گريه ميكنه و دل خوشي ازش نداره و ديدن رادوين فقط واسه چند دقيقه اوله كه ...
2 مرداد 1396

بدون عنوان

شعر ها آهنگ ها و هر چي كه به فكر من خطور ميكنه و ميخونم يهو ميبينم تو زودتر از من شروع ميكني به زمزمه كردنشون ماشالله حفظياتت بيسته ها مثل خودت عسل شب به محض اينكه شام خوردي ميگي مهسا يرلري گتيراخ يوخوم گلير!اما وقتي تو رختخوابتي همش دنبال بازي و شوخي هستي الحمدلله كه تو ماه رمضان هم زياد اذيت نكردي و پسر خوبي بودي بسر بسر اينم آقا رادوين حين رانندگي عاشق ماشين و ماشين سواري عاشق آب تني عاشق بيرو ن رفتن عاشق خوابيدن عاشق باباش و البته عاشق من...
8 تير 1396

بدون عنوان

يوخ ساقلا جمله كوتاه وتكراري آقا رادوين تو اين روزها براي هر پيشنهادي كه فكرشو بكنم
6 خرداد 1396

بدون عنوان

سلام عسلي من رادوين خان و كاراي روزمره ايشون... از همون اول صبح كه پاميشي وقتي اسم صبحانه رو ميبرم اولين چيزي كه به ذهنت ميوفته بيرون رفتنه انگار از خونه مون اصلا خوشت نمياد بعد با كلي زور و زحمت و نگه داشتن لقمه تو دهنت و خواهش هاي پياپي من واسه قورت دادن لقمه و اصرارهاي تو براي رفتن به بيرون و مجبور كردن من به پوشوندن لباسات تازه رفتن ما بيرون هم كلي خاطره ست وقتي يه بچه اي رو بيرون ميبيني بايد به زور هم كه شده يه بوسي چيزي ازش بگيري يا حداقل بايد بذاره تا نازش بكني والا كارش با كرام الكاتبينه و يه دست كتك مفصل از تو ميخوره حالا رفتيم مثلا به قول خودت تاب تاب عباسي هر كي كه اونجا بخواد بعد تو تاب بخوره ديگه بايد پير بشه چون رفتنت ...
30 ارديبهشت 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد