عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

رادوین بی دندون

به نام خداوند مهربان سلام  رادوین جانم دیروز خانم معلمت بهت تصویری زنگ زدن و امتحان قرآن ازت گرفتن گفتند ۲ تا سوره رو از حفظ بخونی و تو هم سوره ی والعصر و ناس رو خوندی و بعد لوحه ها و آیه های قرآنی رو ازت پرسیدند خدا رو شکر به خوبی سپری شد به ولله اونقدری که من برای امتحانات تو استرس دارم خودم در دوران تحصیل خودم استرس نداشتم یه وضعیه انگار قلبم میخاد از جاش در بیاد دندون های جلوییت حسابی لق شده بودند و هر بار که سعی میکردم درشون بیارم نمیگذاشتی تا جایی که موقع خوردن غذا اذیت میشدی خلاصه آخر سر راضیت کردم و خیلی راحت درش آوردم و اینجا هم داری خبر در اومدن دندونت رو به مامان جون میدی یه نقاشی برای خانم ...
23 دی 1399

اولین امتحان

به نام خدا یه چیزهایی توی زندگی ما آدم ها خاص هستند همیشه اولین تجربه هاخاطره ساز میشن امتحان اول رادوین جانم املا بود که خانم معلمشون خانم عبادی عزیز تصویری تماس گرفتند و به رادوین املا گفتند اینم نقاشی رادوین  ...
14 دی 1399

سرد سرد

به نام خداوند هستی  نمیدونم سردی هواست که این قدر قلب هامون سرد شده یا واقعا زمونه سرد شده و دل به شادی و هیجان نمیده پریروز تو تبریز حسابی برف اومد درختها همشون عروش شدن ولی کو شادی دیگه عروسی ها هم شادی ندارن بخدا  زمستان هم شده عروس فصل ها هوا خیلی ناجوانمردانه سرد شده ولی باور کنید دل بعضی از آدم های اطرافمون از این زمستون سرد هم بی وفاتر و کینه ای تر هست چند وقت پیش یه پست گذاشتم که رفته بودیم عروسی سعید و مریم دختر دایی و پسر داییم در عرض ۲۸ روز زندگی مشترک کارشون به دادگاه و طلاق کشید و علتش هم دخالت های بیجای بزرگتر هاشونه اونها بچه نیستند بیسواد هم نیستند ولی کاش یه انتخاب دیگه ای میکردند پسر شاید پ...
6 دی 1399

روزهای سخت

به نام پروردگار مهربان روز ۳۰ آذر خبر خیلی بدی به گوشمون رسید دختر عمه ی من بعد از بیماری کرونا حسابی ضعیف شده بود شنیده بودم که بهش خون زدن چون کم خون بوده چند روزی تو بیمارستان بستری بود و دقیقا صبح شب یلدا به رحمت خدا رفت بار سنگینی هست از دست دادن جوانی که خودش دختر نوجوان داره واقعا دل هممون به درد اومد و هیچ کس نمیتونست باور کنه و چه یلدایی شد این یلدا ی کرونایی برای ما  از خدا براش مغفرت و شادی روح آرزومندم ...
3 دی 1399

یلدا ی ۹۹ پیشاپیش مبارک

به نام خدای خوبیها سلام‌ عزیزان نی نی وبلاگی انشالله روزهای خیلی خوبی رو سپری کرده باشین و ایام به کامتون باشه این پست رو بهانه ای قرار میدم برای اینکه همه در شب یلدا برای سلامتی همدیگه دعا کنیم و همه برای هم شادی و موفقیت آرزو بکنیم یلدای همگی مبارک ا رادوین عزیزتر از جانم خیلی دوستت دارم عزیزم چند تا از تکالیف خاصت رو میزارم تو این پست بماند یادگاری و در آخر رادوین با سبیل خودش ساز ...
29 آذر 1399

بماند برای یادگار

به نام خدای منان از دوران پیش دبستانی یا دوره های نقاشی که از ۳ سالگیت میبردمت دفتر ها و وسایلت رو نگه داستم عشقم ولی دوره ی اول ابتدایی رو حیفم اومد اون کامنت هایی که خانم معلم تو شاد برات برای تکالیفت میذاره رو نذارم گفتم لا اقل یه نمونه رو بذارم اونم بماند به یادگار روزهایی که با هم درس خوندیم و برای هر نظر خانم معلم کلی ذوق کردیم و چقدر معلمی کار سختی بود برتی من که یه عمر به همه درس دادم ولی الان یکم کم حوصله تر شدم و این هم از نقاشی کرونای رادوینی خانم معلم ازتون خواسته بود دانه ای به انتخاب خودتون بکارین و این هم از عدس هایی که تو کاشتی و ازشون مراقبت کردی اینم از کاردستی پاکت نامه رادوین...
17 آذر 1399

به نام خالق هستی

به نام خدای مهربون  چقدر این روزها سریع میان و میرن رادوین جانم اول ابتدایی خیلی برات خاطره ساز شد تو خونه با مامان  خیلی خوشحالم که الفبا رو یکی یکی پارسال خوب یاد گرفتی و امسال راحتیم همشونو فولی ماشالله من و خانم معلمت خانم عبادی هم خیلی راضی هست ازت ماشالله پسر خیلی زرنگی هستی عکس تو و رها عزیز دلم تو این مدت یه اتفاق خیلی بدی افتاد که دلمو واقعا به درد آورد و اون این بود که چشمت موقع بازی تو خونه ی خاله جون اینا خورد به میز و حسابی کبود شد و ورم کرد این ماجرا حسابی اعصابم رو بهم ریخته بود یه پماد گرفتم و هر صبح و عصر میزدم به کنار چشمت و هر بار واقعا دلم آتیش میگرفت خدا رو شاکرم که الان چش...
13 آذر 1399
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد