عشق من رادوین جانعشق من رادوین جان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
وبلاگ رادوینیوبلاگ رادوینی، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

my dear son

گذر عمر فقط عشق رو در سینه اش نگه می دارد

فروردین ۱۴۰۰

به نام خالق هستی اتفاقات مهم فروردین ماه تا الان یکیش تولد سلدا بود دختر خاله رادوین ۷ فروردین رو براش تولد گرفته بودن و واسه شام دعوتمون کرده بودند  اینم کادوی تولدی که بابای سلدا براش خریده بود و همچنین بهش کارت هدیه هم داد تولدت هزاران بار مبارک دختر نازنینم انشالله همیشه شاد و سلامت و موفق باشی چند روز بعد سلدا جشن تکلیف گرفته بود برای خودش چون پارسال قرار بود تو مدرسه براشون جشن تکلیف بگیرن و نشد خودش تو خونه جشن تکلیف گرفت بعدم که ۱۳ بدر شد و ما ۱۳ رو رفتیم خونه ی مامان جون و اونجا ۱۳ همون رو بدر کردیم چند روز بعدش رفتیم بیرون گردش  رادوین و مامان ...
22 فروردين 1400

نوروز ۱۴۰۰

با نام پروردگار هستی سلام عید نوروز رو در ابتدا به همه ی نی نی وبلاگی ها تبریک‌ می گم انشالله سال جدید سال خیلی خوبی پیش روی همگی باشه چند وقت بود که برای ورود به وبلاگ دچار اشکال شده بودم خلاصه بعد از کلی اعصاب خردی پشتیبانی و مشاورهای نی نی وبلاگ کمکم کردند تا تونستم دوباره وارد وبلاگ بشم خدا رو شکر طی مدتی که نبودم هم کلی اتفاق افتاده ولی خوب کم کم اگه به ذهنم رسید مینویسم ۱۰ اسفند تولد خاله جون رادوین بود  آسی جون عشقم تولدت مبارک اینم رادوین و مامان جون در تولد آسی نقاشی رادوین برای چهارشنبه سوری عکس سلفی رادوین و سارینا دختر عمه ی رادوین  ...
5 فروردين 1400

این چند روز

سلام مهربونم‌ امسال روز مادر از شبش قبلش که هی تو تلویزیون میشنیدی که فرداش روز مادره صبح ساعت ۱۰ و نیم بود که دیدم لباسهات رو پوشیدی و داری تو گوش بابا چیزایی میگی منم میگم رادوین چرا حاضر شدی هنوز زوده بریم خونه ی مامان جون بیا از تکالیفت انجام بده ولی تو میگی مامان بذار با بابا برم بیرون بیام رفتی برای من گل رز گرفتی بخدا اونقدر ذوق زره شده بودم که نگو پسر کوچولوی من که تا به حال هیچی نخریده و پولها رو هم نمیشناسه رفته مثل یه مرد برای مامانش گل خریده قربون دستهای کوچیکت بشم من خلاصه که خیلی ممنونم فرشته ی مهربون من  بعد خاله جون اومد دنبالمون و رفتیم سراغ کادو پیدا کردن برای مامان جون که سختترین کار دنیاست ...
20 بهمن 1399

مادر

به نام پروردگار هستی  به نام آفریننده ی مادر به نام آفریننده ی عشق  به نام معبود بی همتا الهی در این روز عزیز در روز میلاد بانوی دو عالم خانم فاطمه ی زهرا هیچ بچه ای بی مادر نباشه سایه ی مادر بر سر هممون بمونه مادرهایی که رو تخت بیمارستان ها هستند شفا پیدا کنندو دل غمزده ی مادر های هممون پر از شادی باشه  و چقدر سخته در شرایط حال حاضر شاد بودن خدایا خونه ی بی مادر همون جهنمی هست که تو توصیفش کردی همش دارم به دختر های دختر عمه م که از کرونا فوت شد فکر می کنم ۴۰ ام مادرشون روز مادره وای خدایا چقدر سخته واقعا دیوانه کننده ست خدا کمکشون کنه  خدایا خودت فرشته های زمینی مادرهامون رو برامون نگه دار خدایا چطور...
15 بهمن 1399

امتحان حضوری

به نام پروردگار مهربان هستی سلام رادوین جانم امروز اولین امتحان حضوری ش رو که امتحان ریاضی بود داد ۴ بهمن ماه ۱۳۹۹ خانم معلم از چهارشنبه وقت داده بود و هیچ تکلیفی نگفتن تا حسابی تمرین کنین اما تو همش سرت یا تو گوشی بود یا تو تلویزیون یا مهمونی و گردش وقت برات نگذاشته بود به طوری که ما اصلا لای کتاب رو باز نکردیم و فقط من برات نمونه سوال مینوشتم و تو اینجوری تمرین کردی شب که خانم معلمتون پیام دادن و گفتن امتحان صبح ساعت ۱۱ دست و پاهام داشت می لرزید خدایا چقدر سخت میشه وقتی آموزش غیر حضوریه و امتحانش حضوری شب از استرس نمیتونستم بخوابم صبح ساعت ۸ و نیم پا شدم یه بار همه چی رو چک کردم ببینم چیزی از کتاب جا نمونده که من بهت نگفته با...
4 بهمن 1399

رادوین بی دندون

به نام خداوند مهربان سلام  رادوین جانم دیروز خانم معلمت بهت تصویری زنگ زدن و امتحان قرآن ازت گرفتن گفتند ۲ تا سوره رو از حفظ بخونی و تو هم سوره ی والعصر و ناس رو خوندی و بعد لوحه ها و آیه های قرآنی رو ازت پرسیدند خدا رو شکر به خوبی سپری شد به ولله اونقدری که من برای امتحانات تو استرس دارم خودم در دوران تحصیل خودم استرس نداشتم یه وضعیه انگار قلبم میخاد از جاش در بیاد دندون های جلوییت حسابی لق شده بودند و هر بار که سعی میکردم درشون بیارم نمیگذاشتی تا جایی که موقع خوردن غذا اذیت میشدی خلاصه آخر سر راضیت کردم و خیلی راحت درش آوردم و اینجا هم داری خبر در اومدن دندونت رو به مامان جون میدی یه نقاشی برای خانم ...
23 دی 1399

اولین امتحان

به نام خدا یه چیزهایی توی زندگی ما آدم ها خاص هستند همیشه اولین تجربه هاخاطره ساز میشن امتحان اول رادوین جانم املا بود که خانم معلمشون خانم عبادی عزیز تصویری تماس گرفتند و به رادوین املا گفتند اینم نقاشی رادوین  ...
14 دی 1399

سرد سرد

به نام خداوند هستی  نمیدونم سردی هواست که این قدر قلب هامون سرد شده یا واقعا زمونه سرد شده و دل به شادی و هیجان نمیده پریروز تو تبریز حسابی برف اومد درختها همشون عروش شدن ولی کو شادی دیگه عروسی ها هم شادی ندارن بخدا  زمستان هم شده عروس فصل ها هوا خیلی ناجوانمردانه سرد شده ولی باور کنید دل بعضی از آدم های اطرافمون از این زمستون سرد هم بی وفاتر و کینه ای تر هست چند وقت پیش یه پست گذاشتم که رفته بودیم عروسی سعید و مریم دختر دایی و پسر داییم در عرض ۲۸ روز زندگی مشترک کارشون به دادگاه و طلاق کشید و علتش هم دخالت های بیجای بزرگتر هاشونه اونها بچه نیستند بیسواد هم نیستند ولی کاش یه انتخاب دیگه ای میکردند پسر شاید پ...
6 دی 1399

روزهای سخت

به نام پروردگار مهربان روز ۳۰ آذر خبر خیلی بدی به گوشمون رسید دختر عمه ی من بعد از بیماری کرونا حسابی ضعیف شده بود شنیده بودم که بهش خون زدن چون کم خون بوده چند روزی تو بیمارستان بستری بود و دقیقا صبح شب یلدا به رحمت خدا رفت بار سنگینی هست از دست دادن جوانی که خودش دختر نوجوان داره واقعا دل هممون به درد اومد و هیچ کس نمیتونست باور کنه و چه یلدایی شد این یلدا ی کرونایی برای ما  از خدا براش مغفرت و شادی روح آرزومندم ...
3 دی 1399

یلدا ی ۹۹ پیشاپیش مبارک

به نام خدای خوبیها سلام‌ عزیزان نی نی وبلاگی انشالله روزهای خیلی خوبی رو سپری کرده باشین و ایام به کامتون باشه این پست رو بهانه ای قرار میدم برای اینکه همه در شب یلدا برای سلامتی همدیگه دعا کنیم و همه برای هم شادی و موفقیت آرزو بکنیم یلدای همگی مبارک ا رادوین عزیزتر از جانم خیلی دوستت دارم عزیزم چند تا از تکالیف خاصت رو میزارم تو این پست بماند یادگاری و در آخر رادوین با سبیل خودش ساز ...
29 آذر 1399
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به my dear son می باشد